عکسهای هشت ماهگی من
قبل از عید یه روز با مامانم رفتیم مدرسه آجی پریسا. آجی پریسا همون مدرسه ای میره که مامانم میرفته. جشن هفت سین بود منم با هفت سینهای مختلف عکس گرفتم اما حالا آجی میگه عکساش توی دوربینشون نیست و این تجربه باعث شد مامانم دیگه به دوربین هیچ کس به جز خودش اعتماد نداشته باشه. من اون روز کلی خوش گذروندم. بغل همه همکلاسی های آجی رفتم و کلی شیطنت کردم! پ.ن.: این عکس من و آجی پریسامه موقعی که من خودمو برای مامانی لوس می کنم: مدرک جرم دایی حامد که منو گاز گرفته بود! این مدرک ثبت شد تا موقعی که نی نی اونا به دنیا اومد مامانم تلافی کنه: خوابیدن من توی گهواره: موقعی که من فوتبالدستی بازی می کنم: پ.ن.: من ط...