نگار خانومنگار خانوم، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 21 روز سن داره

نگارنامه

سفر به ابیانیه

برای این که مسیر طولانی و خسته کننده تهران به یزد برامون زیاد سخت نباشه تصمیم گرفتیم بریم ابیانه. البته من وقتی از تهران راه افتادیم زود خواب رفتم و نتونستم به بابا و مامان مشورت بدم. یه خورده توی صندلی خودم خوابیدم اما بعد شروع به نق و نوق کردم و مامان منو بغل کرد و توی بغل مامان دوباره خواب رفتم. چون زانوی مامان درد گرفته بود بابا و مامان جاشون رو عوض کردن یعنی من رفتم توی بغل بابا خوابیدم و مامان پشت رل نشست. از قم رد شده بودیم که من بیدار شدم. بعد با بابا شروع کردیم به میوه خوردن. البته من اجازه نمی دادم دور دست بابا بیافته و همیشه برنده می شدم. مامان هم متفکرانه رانندگی می کرد و خوشحال بود از اینکه به جای بابا نیست ...
7 تير 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نگارنامه می باشد