عکسهای هشت ماهگی من
قبل از عید یه روز با مامانم رفتیم مدرسه آجی پریسا. آجی پریسا همون مدرسه ای میره که مامانم میرفته. جشن هفت سین بود منم با هفت سینهای مختلف عکس گرفتم اما حالا آجی میگه عکساش توی دوربینشون نیست و این تجربه باعث شد مامانم دیگه به دوربین هیچ کس به جز خودش اعتماد نداشته باشه. من اون روز کلی خوش گذروندم. بغل همه همکلاسی های آجی رفتم و کلی شیطنت کردم!
پ.ن.: این عکس من و آجی پریسامه
موقعی که من خودمو برای مامانی لوس می کنم:
مدرک جرم دایی حامد که منو گاز گرفته بود! این مدرک ثبت شد تا موقعی که نی نی اونا به دنیا اومد مامانم تلافی کنه:
خوابیدن من توی گهواره:
موقعی که من فوتبالدستی بازی می کنم:
پ.ن.: من طرفدار استقلالم ولی اینجا تیم قرمزو بهم دادن نامردا! منم با وجود اینکه با دندونام دسته قرمزا رو گرفتم اما سعی می کنم با دستام به آبی ها کمک کنم که توپو بزنن. البته توی واقعیت هم همینجوره قرمزا که فوتبال بلد نیستن سعی میکنن با خطا و گرفتن آبی ها توپو بگیرن ازشون!
پ.ن.: اینجا هم من به سیاق قرمزا دارم بازی می کنم یعنی با دست مثل همون گلی که قرمزا به داماش زدن و از یه ضربه به توپ با دست شروع شد!
وقتی من می خوام مشق بنویسم:
و مثل همیشه بیشترین عکسهای من توی باغ بابایی ایناست:
پ.ن.: من عاشق محیط زیستم و درختا
وقتی برای حفظ محیط زیست دعا می کنم:
وقتی یه گل رو بو می کنم:
اینم عکس من با آجی ستاره و داداش سعید:
پ.ن.: هر سه نفر توی این عکس کپی برابر اصل باباشون هستن!
بدون شرح: