نگار خانومنگار خانوم، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 8 روز سن داره

نگارنامه

سیزده بدر 92

1392/1/13 16:10
442 بازدید
اشتراک گذاری

به خاطر ماجرای دزدی حال هیچ کس زیاد خوب نبود. اما به هر حال تصمیم گرفتیم روز 13 بدر رو خوش باشیم. هیچ جا نرفتیم. تا ساعت 1 ظهر که مهمون خونه بابایی اینا بود. بعد همگی رفتیم روی حیاط. ستاره اصرار می کرد چادر بزنیم. منم کلی توی چادر بازی کردم. باباها هم مشغول آتیش درست کردن بودن. ناهار خوبی بود. من هم برای اولین بار جوجه کباب خوردم و خیلی دوست داشتم. بعد از ناهار تصمیم گرفتیم بریم باغ. اما من خونه موندم کنار مامانی چون مامانی حوصله نداشت. 

کلا توی این یه هفته گذشته خیلی ناراحتی کشیده بود. بابایی هم همینطور. مامانم ناراحت ناراحتی اونا بود. و کلا این هفته خیلی خیلی مزخرف بود

من که خونه بودم ولی مامان اینا توی باغ کلی بازی کرده بودن و عصر برگشتن.

و ماجرای دزدی همچنان ادامه دارد....

و اعصاب همه خرد است

نه برای طلاها برای ناراحتی مامانی و بابایی که خودشون رو مقصر می دونن.

http://hanaheidari.niniweblog.com/

http://hanaheidari.niniweblog.com/

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نگارنامه می باشد