نگار خانومنگار خانوم، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه سن داره

نگارنامه

کتاب من: لالایی

شاعر: ناصر کشاورز           نقاشی: نیلوفر میرمحمدی          ناشر: نشر رویش           سال نشر: ١٣٩٠         قیمت: ٣٥٠٠٠ ریال    این کتاب یه مجموعه سه جلدیه شامل لالایی های مامان زری، لالایی های بابایی، لالایی های نی نی کوچولو. تو روزگاری که صدا و تصویر مانیتورها و تلوزیون ها افراد خانواده رو کنار هم ولی دور از هم نگه میداره جای خالی قصه هایی که سینه به سینه نقل می شد خالیه. به راستی کدام شعر ...
25 آذر 1391

لباس جدید من

مامانم برام یه لباس بافته! با توجه به اینکه اولین و آخرین چیزی که قبل از این بافته بوده همون شال گردن معروف دوره راهنماییشه ( که البته ٩٩ درصدش کار مامان جون بوده!) نامردی بود اگه یه پست اختصاصی برای لباسم نذارم! دست مامان هنرمندم هم درد نکنه!     ...
25 آذر 1391

اولین باری که بارون دیدم

جایی که من زندگی می کنم خیلی کم بارون میاد، برف که به ندرت! اما امسال خدا رو شکر خیلی بارون اومده. تا امروز من توی بارون نرفته بودم، امروز بارون خیلی خیلی شدیدی می اومد و من بارون رو دیدم!  پنج شنبه ١٣٩١/٩/٢٣ (٤ ماه و ٨ روزگی) من و مامان و بابا داشتیم می رفتیم خونه باباجون. من که تا حالا بارون ندیده بودم خیلی تعجب کرده بودم و وقتی بارون به شیشه ماشین می خورد ساکت شده بودم! کم کم هم خواب رفتم!!! پ. ن: این دایره نورانی که پایین عکسه سر بدون موی منه که نور فلاش گوشی افتاده توش! آخه مامانم با یه دست منو گرفته بود و با دست دیگه اش عکس گرفت.  (مامانم هرچی تلاش کرد نتونست عکسی بهتر از این بگیره!!!) ...
23 آذر 1391

اولین باری که شیشه ام رو گرفتم

خیلی وقته میخام خودم دیگه شیشه ام رو نگه دارم اما تا امروز کامل نتونسته بودم. همیشه بعد از چند ثانیه نگه داشتن، سر می خورد و می افتاد. گاهی گریه می کردم و کاهی هم عمل مک زدن رو با دهان خالی ادامه می دادم انگار که دارم آدامس می جوم! حتی شیشه های کوچیک رو هم نمی تونستم نگه دارم تا اینکه امروز موفق شدم: من تونستم شیشه ام رو خودم با دو تا دستهام نگه دارم و شیر بخورم. ١٣٩١/٨/٢١ ( ٤ ماه و ٦ روزگی)  البته همونطور که پیداست کنترل کامل روی شیشه ام ندارم . بیشتر وقت ها هم  انگشت اشاره دو تا دست هام رو همراه با سرشیشه می کنم توی دهنم و شروع به مکیدن می کنم و  کم کم شیشه از دهنم بیرون میاد و من همچنان انگشتهام ...
21 آذر 1391

کتاب من: شیر مادر

  نویسنده: جین چامبلی            مترجم: متین پدرامی           ناشر: نشر پیدایش            سال نشر:١٣٨٧           قیمت: ٣٥٠٠٠ ریال    کتاب مورد علاقه مامانمه چون خیلی از مشکلاتی که سر شیر خوردن من وجود داشت با اون حل شد: این کتاب از مجموعه کتاب های مادر و پدر امروز است و مطالب مفیدی را شامل می شود: اطلاعاتی درباره تغذیه کودک با شیر مادر و نیز نکاتی درباره گرفت...
20 آذر 1391

اولین باری که من غلت زدم!

از چهارشنبه هفته گذشته یعنی دقیقا از ٤ ماهگی من تلاشم برای چرخیدن و خوابیدن روی شکم رو بیشتر کردم به طوری که بلافاصله که میذاشتنم رو زمین شروع میکردم به چرخیدن. اما موفق نمیشدم و شروع میکردم به غر زدن و گریه کردن. مامان بابام هی تشویقم میکردن که "تو میتونی!  تو میتونی!" البته می تونستم سر جام چرخ بزنم و جا به جا بشم  (مثل عکس زیر) ولی غلت زدن به پهلو خیلی سخت بود.   یا مثلا میتونستم خودمو از توی کریر یا کالسکه سر بدم پایین، مثل این عکس:   اما بالاخره امروز موفق شدم!!!  ١٣٩١/٩/١٨ (٤ ماه و ٣ روزگی) من تونستم بچرخم! البته یکی از دستهام زیرم موند و صورتم هم روی بالش له شد! که مامان بابا پریدن و...
18 آذر 1391

اولین های من

مامانم تصمیم گرفته یه سری مطلب جدید برام بنویسه تحت عنوان اولین ها: اولین باری که رفتم حموم:  پنج شنبه   ١٣٩١/٥/١٩  (٤ روزگی)   اولین باری که ناخن هام گرفته شد:  جمعه   ١٣٩١/٥/٢٠   توسط دایی محسنم  (٥ روزگی) اولین باری که من رفتم دکتر:  دوشنبه   ١٣٩١/٥/٢٣ به خاطر گریه های بیش از حدم  (٨ روزگی) اولین باری که رفتم خونه خودمون:  چهارشنبه  ١٣٩١/٥/٢٥    (١٠ روزگی) اولین باری که پستونک خوردم:  پنج شنبه  ١٣٩١/٥/٢٦  (البته فقط چند ثانیه!   ١١ روزگی)    اولین باری که دستام...
16 آذر 1391

چهار ماهگی من

من دیگه بزرگ شده ام و دوست دارم کار آدم بزرگ ها رو بکنم مثلا هرچی مامان بابام میخورن من هم جوری بهشون نگاه می کنم که مجبور میشن بهم بدن، بابایی بعضی وقت ها یه تکه از سیب رو می گیره تو دهنم و من اونو لیس می زنم، چند روز پیش هم بهم بستنی کاکائویی دادن، این هم عکس بستنی خوردن من:   از روزی که سه ماهم تموم شد مامانم برام سی.دی های baby einstein رو می ذاره، من خیلی دوست دارم و روزی یه درس رو کامل گوش میدم و هی ذوق می زنم! البته مامانم با تلوزیون دیدن کاملا مخالفه ولی بعضی وقت ها هم بهم اجازه می ده کارتون مستر بین رو ببینم که خیلی دوستش دارم. وقتی کارتون می بینم اونقدر هیجانزده می شم که کف پاهام خیس میشه!!! این هم عکس منه وقتی داشتم ک...
15 آذر 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نگارنامه می باشد