امروز مامان رفت سونو تا ببینه من دخملم یا پسر؟! من هم چون میخواستم یه خورده هیجان انگیز باشه اصلا تکون نمی خوردم و آروم یه گوشه خوابیده بودمو تازه پشتم رو کرده بودم به آقای دکتر! اونم هرکار کرد نتونست بگه من چیم! فقط مامانی و بابایی تونستن صدای قلبمو بشنون و پشتمو ببینن! ولی بازم سی. دی اش رو گرفتن!!! راستی مامانم به خاطر من تونست انتقالی بگیره با اینکه رییس قبلیش خیلی ناراضی بود و اجازه نمی داد. مامان واحدهای توی دانشگاه رو هم داد به یه استاد دیگه تا من اذیت نشم. الان کار مامان نزدیک خونمونه و ما باهم پیاده میریم سر کار ، البته من که نه!!! ...