وقتی مامان از وجود من خبردار شد
مامانم وقتی از وجود من خبردار شد تو دفترم نوشت:
الان دقیقا 4 روزه که از وجودت خبردار شدم. چند روز پیش عاشورا بود و من قلبا تو رو از خدا خواسته بودم و حالا خیلی خوشحالم و خدا را شاکرم که تو رو به من داده، امیدوارم صحیح و سالم باشی و با اومدنت شیرینی زندگی ما رو بیشتر کنی.
میخوام بهت بگم تمام تلاشمونو میکنیم که بهترین زندگی رو برات بسازیم و بهت انسانیت رو بیاموزیم. میدونم که تو با همه فرق خواهی داشت، باید قول بدی وقتی بزرگ شدی نه یک دکتر نه مهندس و نه .... بلکه یک انسان بشی.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی