وقتی من 6 ماهم تموم شد مامانم برگشت سر کار و من موقعی که اون سر کاره میرم خونه پرستارم. به خاطر همین من و مامان نصف روز رو پیش هم نیستیم. این باعث شده خیلی از کارهایی که من می کنم فراموش بشن. اما به هر حال چند تا چیز هست که باید بنویسم: من کلا خیلی غذا خوردن رو دوست دارم. از همه چیز هم خوشم میاد حالا میخواد خوردنی باشه یا نخوردنی! اما اگه خودم نخواسته باشم هیشکی به زور نمیتونه به من غذا بده. وقتی یه غذا رو نمی خوام دهنم رو می بندم و شکل های عجیب و غریب از خودم در میارم که هر کی منو می بینه خنده اش میافته فعلا که خیلی علاقه دارم به خوردن غذاهای آدم بزرگا. معمولا موقع غذا خوردن تو بغل مامانم می شینم و هر قاشقی که از توی بشقاب م...