من و حیوانات (1)
همه خانواده من سعی می کنن بچه هاشون رو جوری بزرگ کنن که از حیوونا نترسن مثل مامانم که از مار، موش، قورباغه، مارمولک یا هیچ چیز دیگه ای نمی ترسه به خاطر همین می خوان منو از بچگی با حیوونای مختلف آشنا کنن. جمعه گذشته توی باغ بابایی اینا اول آجی پریسا (دختر داییم) برام یه قورباغه گرفت که البته من بهش دست نزدم چون کثیف بود ولی از نزدیک و با تعجب بهش نگاه کردم:
بعد هم از استخر برام ماهی قرمز گرفتن:
فکر کنم انگشتم خیلی خوشمزه بود آخه وقتی کردمش توی دهن ماهیه هی اونو می خورد!!!
تازه بعدش هم داداش سعید (پسرداییم) با باباش یه خرچنگ کوچولو گرفته بودن اما من خواب بودم و نتونستم باهاش عکس بگیرم!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی