نگار خانومنگار خانوم، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 27 روز سن داره

نگارنامه

دخملم یا پسر؟

امروز مامان رفت سونو تا ببینه من دخملم یا پسر؟!  من هم چون میخواستم یه خورده هیجان انگیز باشه اصلا تکون نمی خوردم و آروم یه گوشه خوابیده بودمو تازه پشتم رو کرده بودم به آقای دکتر! اونم هرکار کرد نتونست بگه من چیم! فقط مامانی و بابایی تونستن صدای قلبمو بشنون و پشتمو ببینن! ولی بازم سی. دی اش رو گرفتن!!! راستی مامانم به خاطر من تونست انتقالی بگیره با اینکه رییس قبلیش خیلی ناراضی بود و اجازه نمی داد. مامان واحدهای توی دانشگاه رو هم داد به یه استاد دیگه تا من اذیت نشم. الان کار مامان نزدیک خونمونه و ما باهم پیاده میریم سر کار ، البته من که نه!!! ...
15 اسفند 1390

من شیطون نیستم!

دیروز ٣ ماهگی مامانم تموم شدیعنی ٦ ماه دیگه تو بغل مامانم هستم. مامانم برای آزمایش ان.تی سونو داشت ولی من از بس وول میخوردم آقای دکتر نمیتونست ازم عکس بگیره و گفت : "ماشاا... اینقدر تحرک داره که ١ ثانیه نمی ایسته که من ببینمش! "       خب چیکار کنم من؟ وولم میاد دیگه!  مامانم تو دفترم برام نوشت: تمام انتظاری که ازت دارم اینه که انسانی باشی با افکار بزرگ. باید ذهنت رو باز کنی. میخوام دنیات اونقدر بزرگ باشه که دیگران تو کوچیکی دنیای تو خفه نشن. از خدا میخوام تموم اونچه که از دنیا ما رو آزار میده تا زمانی که تو بزرگ میشی ریشه کن بشه.   ...
15 بهمن 1390

وقتی مامان از وجود من خبردار شد

مامانم وقتی از وجود من خبردار شد تو دفترم نوشت: الان دقیقا 4 روزه که از وجودت خبردار شدم. چند روز پیش عاشورا بود و من قلبا تو رو از خدا خواسته بودم و حالا خیلی خوشحالم و خدا را شاکرم که تو رو به من داده، امیدوارم صحیح و سالم باشی و با اومدنت شیرینی زندگی ما رو بیشتر کنی. میخوام بهت بگم تمام تلاشمونو میکنیم که بهترین زندگی رو برات بسازیم و بهت انسانیت رو بیاموزیم. میدونم که تو با همه فرق خواهی داشت، باید قول بدی وقتی بزرگ شدی نه یک دکتر نه مهندس و نه .... بلکه یک انسان بشی. ...
19 آذر 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نگارنامه می باشد