نگار خانومنگار خانوم، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 14 روز سن داره

نگارنامه

ادامه جشن تولد نیم سالگی من

1391/11/26 8:07
273 بازدید
اشتراک گذاری

زمانی که من نیم سالم شد و مامان بابام برام جشن گرفتن بلافاصله بعدش مامانم برگشت سر کارش و از اون موقع زیاد وقت نمی کنه به من در نوشتن خاطراتم کمک کنه. محل کار مامان از خونمون خیلی دوره و خونه پرستار من هم دوره. صبح زود اول باید منو برسونن اون سر شهر بعد دقیقا برخلاف اون جهت برن به سمت محل کار بابا و بعد مامان. وقتی بعد از ظهر مامان میاد دنبال من و میریم خونه و منتظر میشیم بابا بیاد ناهار بخوریم تنها فرصتی هست که ما با هم هستیم. بعد از ناهار که همگی از خستگی می خوابیم. بعدشم که مامان می مونه و هزار کار نکرده. من هم معمولا تو این فاصله با بابا بازی می کنم. تمام کارهای مامان معمولا تا آخر شب طول می کشه و فرصت نمی کنه اصلا کامپیوتر رو روشن کنه. سر کار هم که اصلا وقت نمی کنه حتی جواب اس ام اس هاشو بده چه برسه به اینکه بخواد برای وبلاگ من چیزی بنویسه. بابا هم دقیقا الان هی بهش ماموریت می خوره و صبح تا شب گرفتار میشه. البته ماموریت هاش یک روزه است ولی باعث میشه خیلی خسته بشه و اونم نتونه برای من کاری بکنه!

اون شبی که جشن تولد من با تم برفی بود هوا خیلی سرد شده بود و ما مجبور شدیم دوباره بخاری روشن کنیم. فردا صبحش هم گرد و خاک شدید و بعدش هم ........................................................ برف!

یه برف خیلی خیلی تند و زیاد که باعث شد مسیری که مامان معمولا  بیست دقیقه ای میاد بشه چهل و پنج دقیقه آخه اینجا یزده و هیچ وقت برف نمیاد (البته هیچ وقت که نه) به خاطر همین موقع برف و بارون مردم هول می کنن و دست و پاشونو گم می کنن در نتیجه خیابونا خیلی شلوغ میشه حالا اگه شدت بارش برف به حدی باشه که فقط نیم متر جلوی چشم پیدا باشه که اوضاع بدتر هم میشه و اون روز دقیقا اینطوری شده بود.  بابا از اومدن برف خیلی خیلی خوشحال بود آخه فکر می کرد حالا که توی یزد زندگی می کنه دیگه هیچ وقت روی برف رو نخواهد دید! و مامان هم می گفت اینا همش به خاطر این بود که من برای دخملم جشن تولد برفی گرفتم. و یه چیز دیگه اینکه روز قبلش مامانم توی وبلاگ آناهید مهربون خونده بود که مامان آناهید جون دخملشو گرفته بود پشت پنجره تا برف ببینه مامانم هم با حسرت براش نوشت خوش بحالت من که فکر نمی کنم دخملم هیچ وقت برفو ببینه! و دقیقا فردای اون روز اینجا برف بارید (خدا به دل شکسته ها زودتر جواب می ده)

البته برف روی زمن نشست ولی در حدی نبود که بشه آدم برفی درست کرد آخه زمینا خیس بودن و همشون زود آب شدن بنابر این احتمالا من هیچ وقت نمی تونم آدم برفی درست کنم!

چندتا عکس هم دارم که من توی هیچ کدومش نیست آخه هوا سرد بود و نمی شد که من برم بیرون:

http://hanaheidari.niniweblog.com/ 

http://hanaheidari.niniweblog.com/

 و اما کادوی تولد من:

اول اینکه من به مناسبت نیم سالگیم رفتم آتلیه و یه عکس گرفتم :

http://hanaheidari.niniweblog.com/

و برای کادوی تولدم بابا و مامانم برام یه کیبورد خریده بودن تا از همین الان یه جورایی با دنیای موسیقی آشنا بشم اما من از همون اول از قیافه اش ترسیدم و کلی گریه کردم . وقتی بابا منو می نشوند روی پاش تا برام آهنگ بزنه اولش ساکت می نشستم اما اولین صدایی که از اون بیرون می اومد من می زدم زیر گریه و جیغ به خاطر همین تا حالا موفق نشدم باهاش عکس بگیرم اما حالا یه خورده ترسم ریخته اینم عکس کادومه:

http://hanaheidari.niniweblog.com/

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (10)

آرام
1 اسفند 91 12:02
سلام ,تولد دخمل نازمامان مبارک باشه, چه هدیه اییییییی به به
مامان حسنا
1 اسفند 91 12:12
عزیزم تولد نیم سالگی دخترت مبارکایشالا تولد 1 سالگیش
مامان حسنا
1 اسفند 91 12:13
راستی عزیزم بابت تقویم خیلی ممنون عالی شده......فقط میشه بگی با چه نرم افزاری درستشون میکنی؟؟؟لطفا بیا وبم بگو
مامان دو بهونه قشنگ برای زندگی
1 اسفند 91 21:44
سلام با اجازه لینکتون کردیم
نعیمه
2 اسفند 91 2:05
سلام عزیزم آتلیه میری و عکسای خوشگل از خودت میندازی و دلبری میکنی شیطون بلا به مامانی بگو اگه وقت کرد برات اسپند دود کنه در ضمن مامانی ممنون از بابت تقویم
نعیمه
2 اسفند 91 2:07
میبوسمت گلکم مواظب سرما باشی
مامان دینا
2 اسفند 91 16:09
سلام برای دخمل مامان آخ گفتی از اون روز واقعا برای ما هم یه خاطره شد کی فکرش رو میکرد این آسمون صاف و آفتابی یهو سیاه و خاکی بشه و بعدش یه همچین برفی بیاد خیلی خوب بود خداکنه بازم این برفها تکرار بشهX
مامان آناهیدمهربون
3 اسفند 91 1:46
مرسسسسییییییییییی بابت کادو
ستاره
4 اسفند 91 9:57
تولدت مبارک باد
مامان سونیا
6 اسفند 91 11:12
شش ماهگیت مبارک دخملی خوشگل به به دست مامان و بابایی مهربون درد نکنه چه کادوی خوبی گرفتن برای دخملی مبارکت باشه عزیزم
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نگارنامه می باشد