سفر به ابیانیه
برای این که مسیر طولانی و خسته کننده تهران به یزد برامون زیاد سخت نباشه تصمیم گرفتیم بریم ابیانه. البته من وقتی از تهران راه افتادیم زود خواب رفتم و نتونستم به بابا و مامان مشورت بدم.
یه خورده توی صندلی خودم خوابیدم
اما بعد شروع به نق و نوق کردم و مامان منو بغل کرد و توی بغل مامان دوباره خواب رفتم.
چون زانوی مامان درد گرفته بود بابا و مامان جاشون رو عوض کردن یعنی من رفتم توی بغل بابا خوابیدم و مامان پشت رل نشست. از قم رد شده بودیم که من بیدار شدم.
بعد با بابا شروع کردیم به میوه خوردن. البته من اجازه نمی دادم دور دست بابا بیافته و همیشه برنده می شدم.
مامان هم متفکرانه رانندگی می کرد و خوشحال بود از اینکه به جای بابا نیست چون من مدام داشتم از سر و کول بابا بالا می رفتم.
جاده ابیانه یه جاده کوهستانی مانند و پرپیچ و خم و بالا و پایین بود.
از نظر محیطی و درخت و آب و اینها میشه گفت یه چیزی تو مایه های ده بالای خودمونه یا دار آباد تهرانی ها!
بعد که رسیدیم کنار یه درخت چنار خیلی بزرگ زیرانداز انداختیم و نشستیم تا ناهار بخوریم. من همش توی سبدمون واکاوی می کردم.
یا می خواستم آب بریزم:
موقع غذا هم می خواستم نمک بریزم روی غذاها!
بعد هم که خودمو روی پای بابا لوس می کردم و می لولیدم:
بعد از ناهار رفتیم توی بافت تاریخی ابیانه.
من عاشق ساختمونهاش شده بودم جوری که حاضر نبودم دوربین رو نگاه کنم برای عکس:
بعد هم مامان و بابا کلی گشتن تا لباس سنتی اندازه من پیدا کنن که بپوشم اما موقعی که پیدا شد من خوابم می اومد و یه سره داشتم با دهن باز می گفتم : اَ اَ اَ اَ اَ اَ اَ اَ اَ اَ (یعنی اینکه خوابم می آد و شیشه می خوام!)موقع لباس پوشیدن هم خیلی غر زدم و یه لحظه هم واینستادم که عکس بگیرم و پول کرایه لباس بابا حروم شد!
بعد هم که خواب رفتم و موقع سوغاتی خریدن نتونستم چیزی بخرم!
پ.ن.: توی این عکس معلومه که خوابم میاد و دهنم بازه و دارم می گم اَ
می شه گفت ساختمونهای قدیمی خیلی خوشگلی دارن که بعضی هاشون بازسازی شده بعظی ها نه اما نکته مهمی که وجود داره اینه که ابیانه فقط می تونه برای کسانی جذابیت داشته باشه که عاشق جاهای تاریخی هستن مثل خانواده من البته به شرط اینکه یزدی نباشن و یه عالمه خونه قدیمی و بافت تاریخی و سنتی خیلی خوشگل یزد رو ندیده باشن. چون زیبایی های بافت تاریخی ابیانه در مقابل یزد هیچه (البته با احترام به زیبایی های ابیانه)
ضمن اینکه رسیدگی آنچنانی هم به وضعیت اونجا نمی شه یه خورده تو ذوق می خوره! (قابل توجه مسئولینش)
البته به یک بار رفتن و دو سه ساعت چرخیدن می ارزه.