نگار خانومنگار خانوم، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 2 روز سن داره

نگارنامه

کتاب من: اگه رنگ تو بودم

شاعر: ناصر کشاورز       ناشر: تولد           سال نشر: 1390          قیمت: 30000 ریال    توی این کتاب با رنگ ها و حیوانات مختلف آشنا می شیم. یه چیز جالب که این کتاب داره اینه که می شه یه عس توی صفحه آخر اون گذاشت که وقتی شعر هر صفحه رو می خونی عکس خودت توی لباس اون حیوون باشه. این کتاب مقوایی هست و من دیگه نمی تونم پاره اش کنم! پ.ن.: انتشارات تولد ایده های خیلی خوبی برای کتاب ما کوچولوها داره   ...
23 اسفند 1391

کتاب من: شعرهای من و مامان/ شعرهای من و بابا

شاعر: ناصر کشاورز     ناشر: قدیانی (بنفشه)            سال نشر: 1389         قیمت: 3500 ریال  تو کتاب شعرهای من و مامان کودکی از زحماتی که مادرش برای او متحمل می‌شود سخن می‌گوید. برخی از این کارها عبارت‌اند از :غذا دادن, کتاب خواندن, پارک بردن, بازی کردن, و خواباندن .در آغاز داستان آمده است' :مامانم دوستم داره یه عالمه/ هرچی از مامان بگم, بازم کمه/ وقتی بابا سر کار یا سفره/ مامانم کمی کارش زیادتره/ مثل بابا منو گردش می‌بره برام خوراکی می‌خره/ صبحونه نون و پنیر به من می‌ده/ سیب پوست کنده با شیر به من می‌ده توی کتاب شعرهای...
22 اسفند 1391

تقویم سری جدید من

بعد از اون تقویم تک برگی که مامانم برام درست کرده بود مامان و بابام خواستن یه تقوم چندبرگ درست کنن که ایده اش رو هم مامانم از یکی از دوستاش گرفت و بعد از کلی تغییر توی اون یه تقویم جدید برام چاپ کرد که البته دایی حامد عزیز این کارو انجام داد ( ) حالا هم قراره بابا و مامانم همراه عیدی یه تقویم هم به همه بدن. ...
22 اسفند 1391

اولین سینه خیز رفتن من

چون خونه ما کوچیکه مامان بابام خیلی خوشحال بودن که من هنوز نمی تونم برم این ور و اون ور و به همه چی دست بزنم اما خوشحالی اونا دیری نپایید! از دو روز پیش یعنی 1391/12/20 وقتی 7 ماه و 5 روزم بود من شروع کردم به سینه خیز رفتن. هروقت که می ذارنم روی زمین به یک ثانیه هم نمی کشه که غلت می زنم و بعد از یه برآورد از شعاع 1 متری دور و برم یه هدف رو انتخاب می کنم و به سمت اون خیز بر می دارم. به این صورت که اول انگشتهای پاهام رو به زمین فشار میدم بعد پشتم رو می گیرم بالا و بعد یه خیز به سمت جلو. وقتی پشتمو می گیرم بالا فقط انگشتای پام و قفسه سینه ام و دستام روی زمینه و مثل کرم های توی کارتون ها یه قوس توی بدنم می افته و یه ذره میرم جلوتر. سرعتم هنوز ...
21 اسفند 1391

اولین کلماتی که من می تونم بگم

من خیلی وقته که می گم: دَ دَ این کلمه معنی خاصی نمی ده و فقط موقعی که می خوام اعلام حضور کنم برای یه مدت طولانی می گم: دَ دَ دَ دَ دَ دَ دَ دَ دَ دَ دَ دَ دَ دَ دَ دَ دَ دَ دَ دَ دَ دَ دَ دَ مثلا وقتی با بابا و مامان می ریم یه جایی خرید یا اون دفعه که رفته بودیم نمایشگاه کتاب، من برای اینکه از دیدن اون همه چیزای رنگارنگ و آدمهای جورواجور هیجان زده می شدم شروع به آواز خوندن می کردم. البته ظهرها هم که مامان میومد دنبالم و سوار ماشین می شدیم تا خونه می خوندم! چند وقتی لبهامو روی هم فشار میدادم و می خواستم یه صدایی تولید کنم اما نمی شد تا اینکه من چهارشنبه 1391/12/16 وقتی 7 ماه و 1 روزم بود گفتم : "بابا" این بابا کاملا معنی بابا می ده ...
16 اسفند 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نگارنامه می باشد