چرا مامان و بابام برای من وبلاگ می نویسن؟
تا حالا چند تا از دوستام ازم خواستن بگم چرا مامان و بابام برام وبلاگ می نویسن و توی یه مسابقه شرکت کنم اما مامانم و البته بابام دیگه اصلا فرصت نمی کنن. چند تا از خاطرات مهم من روی هوا موندن و کسی نیست برام بنویسه اما حالا به هر حال مامانم می خواد بگه چرا برام وبلاگ می نویسه:
1. عاشق نوشتن هستم به خصوص از جنس خاطرات اونم برای دخملم. از اولین روزی که از وجودش خبردار شدم شروع کردم به نوشتن برای اون البته توی یه دفتر مخصوص خودش
2. بعد از اینکه یکی از صمیمی ترین دوستام از ایران رفت و ازم خواست عکسای دخملمو مرتب براش بفرستم و از شیرین کاریهاش بنویسم به فکر وبلاگ نوشتن افتادم که البته به طور اتفاقی با اینجا آشنا شدم. این وبلاگ باعث شده اعضای خانواده و دوستانی که ازم دور هستن هم خودشون رو در کنار اون و همراه اون حس کنن حتی اساتید و دوستان دوره دانشگاهم.
3. می نویسم برای دخملم که بدونه چقدر لحظه لحظه زندگی ما در کنار اون شیرین و جذاب بوده
4. می خوام وقتی بزرگ شد و خودش شروع به نوشتن خاطراتش کرد بتونه یه دفتر خاطرات کامل داشته باشه حتی قبل از به دنیا اومدنش
5. می دونم که دخمل من قراره انسان بزرگی بشه و دنیا رو -هرچند کوچیک اما- تغییر بده بنابر این دنیا به زندگینامه کامل اون احتیاج خواهد داشت.
6. می نویسم چون حتی مرور هر لحظه از زندگی دخملم برام یک دنیا می ارزه
و هزاران دلیل نگفته دیگه
از مامان سویل و آراز و مامان نورا جون ممنونم که منو به این مسابقه دعوت کردن.
منم این دوستان رو به مسابقه دعوت می کنم:
2. دینا
3. نادیا و نلیا