عکسهای تاریخ گذشته (1)
مامانم سعی کرده تا حالا همه عکسام رو به روز برام بذاره اما گاهی یکی که با دوربینش ازم عکس گرفته با تاخیر عکسامو میده. چند تا از عکسام مونده بودن و حالا می خوام بذارمشون:
اینجا من رفته بودم عروسی همکار بابام و کلا توی مردونه بودم!
ژست در مقابل دوربین حتی وقتی فنچول بودم:
مصداق بارز کودک آزاری:
اینجا رفته بودم خونه دایی مجید:
متفکرانه به دوردست ها می نگرم:
انگشت آجی پریسا خیلی خوشمزه بود:
اینم از همون خنده های همیشگی:
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی