مسافرت به تهران - قسمت اول
ما رفتیم مسافرت، بازهم تهران! یکشنبه مامانی و من اومدیم خونمون تا بعد از ظهر راه بیافتیم به سمت تهران. من بعد از 26 روز برگشته بودم خونمون. یعنی از همون زمان که مریض شده بودم دیگه خونه بابایی اینا بودم و مامان و بابا از سرکار می اومدن اونجا و کلا دیگه فقط گاهی می رفتن به خونه سر می زدن. خونمون برام کوچیک و غریب بود و تا ظهر خیلی نِق نِق کردم. ظهر که بابا و مامان اومدن وسایلو جمع کردیم ساعت 5 مامانی رو رسوندیم و راه افتادیم به سمت تهران. پ.ن: خب دندونم داره در میاد این همه آب دهنم دارم اول من رفتم بغل مامان و صندلی جلو نشستم. آفتاب داغ بود و من اجازه نمی دادم کلاه رو سرم بمونه. همش هم داشتم دنده رو دستکاری می کردم. با پام ...