تولد مامان، روز مامان
امسال تولد مامان با روز مامان یکی شده بود. سال اولی بود که مامانم مامان شده بود و من و بابا برای مامان گل گرفتیم و اون شب رفتیم باغ دولت آباد. من لباس خوشگل پوشیدم اما یه دفعه باد شروع شد و مامان هرچی توی ماشین دم دستش بود تنم کرد و خیلی خوش تیپ تر از قبل شدم!
بقیه عکسها ادامه مطلبه!
و من عاشق این ماهی ها شده بودم:
نصف میلک شیک شکلاتی مامانو من خوردم و سالن کافی شاپو با آوازهام رونق داده بودم جوری که مسئول کافی شاپ از رو رفت و صدای باندها رو کم کرد تا من راحت تر بخونم!
بعد هم تا شام حاضر بشه من کلی شیرین کاری کردم. روی تخت به این طرف و اون طرف حرکت می کردم و می خواستم برم پایین! بابا و مامان دو نفری حریف من نمی شدن!
من عاشق قارچ سوخاری ام:
و در آخر هم با این گربه کوچولو سرگرم شده بودم:
پ.ن. (1): باغ دولت آباد یکی از شاهکارهای معماری ایرانه که به عنوان یکی از باغهای ایرانی توی فهرست جهانی یونسکو ثبت شده.
پ.ن. (2): من عاشق باغ دولت آباد شدم به خصوص قارچ های سوخاری اش!