اولین دندان من
بچه های خانواده مامان من همگی از 4 ماهگی دندون در میارن اما از اونجایی که من کپی برابر اصل بابام هستم همه خلق و خو و کارهام هم به اون رفته. مامانم از 4 ماهگی منتظر دندون من بود اما انتظارش خیلی طول کشید.
چند وقتی بود به خاطر دندونم مریض بودم. آب دهنم که به صورت تولید انبوه در اومده بود و هزار ویک مشکل دیگه هم داشتم. چهارشنبه شب مامانم که همیشه داشت دندونای منو می پایید متوجه شد که دندون پایین من اندازه یک اپسیلون* در اومده. خیلی ذوق زد و به بابایی گفت تا چک کنه اما بابایی موفق به دیدن اون نشد. پنج شنبه مامان که منتظر بود بابا بیاد دنبالش و با هم بیان دنبال من هی به بابا زنگ می زد که زود باش آخه دلم برای دندونای دخملم تنگ شده!!!!
امروز یک شنبه 1392/2/1 (8 ماه و 16 روزگی) وقتی مامانم ظهر منو از خونه پرستارم آورد خونه دید که دندونم در اومده. مدام می خواست نگاهش کنه اما من دهنم رو می بستم و فکر می کردم میخواد باهام بازی کنه. مامان اصرار داشت گازش بگیرم اما من نمی دونستم گاز یعنی چی؟!
البته به بابا هم اجازه نمی دادم دندونم رو ببینه تا اینکه بعدش به صورت اتفاقی دندونم رو دید و خیلی خوشحال شد. مامان اصرار داشت از دندونم عکس بگیره اما من نمی ذاشتم و نتیجه این کشمکش عکسهای پایین شد که مامان بی رحمم به زور ازم عکس گرفت و منو گریه انداخت (این صفتو خود مامانم انتخاب کرده). می بینین که چشمام پر از اشکه:
پ.ن.(1): نوک دندونام توی اون دایره های قرمز مشخصه.
پ.ن.(2): اپسیلون یک واحد خیلی خیلی کوچیک توی ریاضیاته!